به گزارش مشرق، پس از انتقادهای دکتر «ابراهیم رزاقی» استاد اقتصاد دانشگاه تهران، این بار حجتالاسلام دکتر «محمدجواد محققنیا»، عضو هیأت علمی پژوهشکده وزارت اقتصاد طی مصاحبهای با برهان، به انتقاد از فضای دانشکدهی اقتصاد پرداخت و توصیههایی را در این باره مطرح کرد.
آقای دکتر، بسیاری از کارشناسان با انتقاد از فضای فکری–سیاسی حاکم بر دانشکدههای اقتصاد و مدیریت معتقدند هم اکنون فضای حاکم خیلی با ظرفیتهای کنونی انقلاب همخوانی ندارد! این کارشناسان میگویند با این که 30 سال از انقلاب گذشته اما متأسفانه دانشگاهها به خصوص دانشکدههای اقتصاد همسو با انقلاب و فرهنگ انقلاب حرکت نکردهاند! آیا شما هم به عنوان کسی که هم در دانشگاه تهران تدریس میکنید و هم در دانشگاه علامه، این نکته را تأیید مینمایید؟
بله، بنده هم قبول دارم که تغییرات خیلی زیادی در دانشگاههای ما پس از انقلاب صورت نگرفته است. اگرچه، معتقدم کارهایی هم صورت گرفته و یا در حال انجام است اما تا کنون خیلی موفقیت آمیز نبوده و باید بیش از اینها کار میشد.
خود شما از اقدامهای صورت گرفته راضی هستید؟
خیر، راضی نیستم. همان طور که گفتم باید بیش از اینها اقدامهای عملی صورت گیرد.
آیا شما تأیید میکنید فضای حاکم بر دانشکدههای اقتصاد و مدیریت یک فضای لیبرالی است؟
بله، اصلاً به طور کلی علم اقتصاد جدید تولید و محصول غرب است. آنها (غربیها) مفاهیم را با برخی کلیات و جزییات ادغام کرده و به کشورهایی مثل ما ارایه میدهند. از این رو اغلب تئوریهای جدید اقتصاد در غرب تولید شده و مورد استفادهی کشورهایی مانند ما قرار میگیرد و بر این اساس، بسیاری از اساتید فعلی اقتصاد کشور نیز در غرب تحصیل کردهاند و بنیانهای فکری قوی اسلامی نیز ندارند. اگرچه در مقابل نیز، برخی اساتید اقتصاد در دانشکدههای اقتصاد وجود دارند که کاملاً با مفاهیم اقتصاد اسلامی آشنا بوده و تئوریهای اقتصاد اسلامی را تدریس میکنند، اما به طور کلی فرهنگ حاکم بر فضای دانشکدههای اقتصاد یک فرهنگ لیبرالی است. دلیل آن را نیز خدمت شما گفتم: «وجود اساتید اقتصادی که خودشان تحصیل کردهی غرب هستند و سالها است که با مفاهیم اقتصاد لیبرال اخت شدهاند.» همین عامل باعث گردیده تا دانشجویانی که تحت نظارت و شاگردی این اساتید پرورش مییابند، خود نگاه لیبرالی داشته باشند؛ چراکه اساتیدی داشتند که بنیانهای فکری اقتصاد لیبرال را به آنها آموختهاند. از این رو این عوامل نیز باعث شده تا فارغ التحصیل اقتصاد ما با همان مفاهیم لیبرالی که به او آموخته شده، مفاهیم اقتصاد ایران را در ذهن خود تحلیل کند. بنابراین خروجی دانشگاههای اقتصاد ما هم میشود همان افکار لیبرالی غرب که در دانشکدههای آمریکا و اروپا تدریس میشود و از همینجا افکاری پدیدار میشود که اصلاً با مفاهیم بومی ما هم پوشانی ندارد.
ایراد کار کجاست؟ بالاخره سه دهه از انقلاب گذشته اما پس از گذشت 30 سال، چرا تا کنون در این باره اقدام خاصی صورت نگرفته است؟
توجه بفرمایید، همان طور که گفتم؛ استاد تحصیل کردهی غرب، دانشجوی هم فکر غربی تولید میکند و آن دانشجوی هم فکر هم از تفکرهای استاد الهام گرفته و بخشی از آن تفکرها را با خود وارد جامعه مینماید. او نیز همان افکاری را در جامعه توزیع و تزریق میکند که از استاد خود آموخته است. اگر یادتان باشد قبل از انقلاب، حاکمیت، بسیاری از جوانها را برای تحصیل به خارج از کشور فرستاد. خیلی از جوانان ما برای تحصیل به خارج رفتند و پس از اخذ تحصیلات تکمیلی به ایران بازگشتند و در دانشگاههای داخل آغاز به کار کردند. خود آن اساتید خارج رفته حالا کارشناسان با تجربه و اساتید برجستهی اقتصاد ایران شدهاند و بالاخره در مبادلههای فکری- سیاسی دانشکدههای اقتصاد ایران نقش به سزایی ایفا میکنند. از سوی دیگر شما به نکتهی مهمی اشاره کردید؛ بله، درست است حدود 30 سال از انقلاب میگذرد اما ما هم به عنوان حوزه نتوانستیم جایگزین مناسبی برای این افکار لیبرالی در دانشکدههای اقتصاد طراحی کنیم.
چرا؟
زیرا بنیانهای فکری و تئوریهای غربی دانشکدههای اقتصاد، قدمت طولانی دارد. به عنوان مثال خود بنده استاد اقتصادی داشتم که بزرگترین افتخار او این بود که روزگاری استاد او شاگرد «کینز» بوده و به این واسطه خود را شاگرد کینز میدانست. این مسأله نشان میدهد که فرهنگ لیبرالی تا چه حد در دانشکدههای اقتصاد ایران ریشه دوانده و حاکم شده است. یک استاد برجسته افتخار میکند به شاگردی یک اقتصاددانان غربی! با این چالش بزرگ حالا میخواهیم فضای فکری–سیاسی اینگونه نباشد. واقعیت این است که نمیشود خیلی از مسایل را اصلاح کرد در حالی که فرهنگ خیلی قدمت دارد. طبیعی است دانشجویان و فارغ التحصیلانی که هم اکنون به عنوان اعضای هیأت علمی در دانشکدههای اقتصاد و مدیریت فعالیت میکنند، دست پرودهی چنین افرادی با چنین تفکرهایی هستند. از این رو نمیتوان به همین سادگیها این تفکرها که تفکرهای غالب بر فضای دانشکدههای اقتصاد و مدیریت است را پاک نمود. البته خود ما نیز علوم و دروس خیلی زیادی در دانشکدههای اقتصاد کشور عرضه نکردهایم که توقع داشته باشیم که دانشجویان ما به آن سمت حرکت کنند. در حالی که آن چه در غرب به عنوان علم اقتصاد جدید عرضه میشود، قدمت حدود 150-200 ساله دارد. غربیها سالهاست در علم اقتصاد جدید سرمایهگذاری کردهاند و نخواهند گذاشت به همین سادگی این علوم از دست آنها خارج شود. در حالی که ما همین اقتصاد اسلامی را حدود 3 دهه است آن هم کجدار و مریض آغاز کردهایم.
از کجا باید شروع کنیم؟
ما شروع کردهایم اما روند حرکتی بسیار کند بوده است. اکنون در کل حوزهی اقتصاد اسلامی ما حدود 80-90 استاد در حیطهی اقتصاد اسلامی داریم، در نتیجه هم این میشود که لیبرالها فضا را در دانشکدههای اقتصاد در دست گرفتهاند. ما هم اکنون دارای منابع غنی اسلامی هستیم. اما متأسفانه افراد کمی داریم که هم در حوزهی اقتصاد متخصص باشند و هم در زمینهی شریعت. همانطور که خدمت شما عرض کردم پس از گذشت 20-30 سال، ما تازه توانستهایم 60-70 طلبهی جوان در فوق لیسانس و 20-30 دکتر اقتصاد اسلامی تربیت کنیم که خیلی کم است. اما در حال تلاش هستیم تا این تعداد را افزایش دهیم و اینها را به دانشگاههای اقتصاد وارد کنیم. نکتهی قابل توجه این که ما نتوانستیم خیلی در زمینهی تربیت افراد متخصص وارد به حوزه و دانشگاه در حوزهی اقتصاد و مدیریت موفق عمل کنیم.
آقای دکتر؛ یکی از مواردی که مورد انتقاد برخی کارشناسان قرار گرفته، عدم تغییر سرفصلهای آموزشی در دانشکدههای اقتصاد است. پس از گذشت 30 سال ما همان سرفصلهایی را در دانشگاهها تدریس میکنیم که قبل از انقلاب تدریس میشده است. چرا چنین است؟
یکی از دلایل عدم تغییر محتوای درسی و سرفصلهای آموزشی رشتهی اقتصاد در دانشگاهها، عدم تولید علم است. ما در این باره نتوانستیم، موثق عمل کنیم. دانشگاه و حوزهی ما نتوانستند در زمینهی اقتصاد اسلامی علوم جدیدی تولید کند. از این رو علیرغم تمام تلاشهایی که صورت گرفته، به جز در مواردی مانند بانکداری اسلامی کار قابل توجهی صورت نگرفته است. به همین دلیل هم تنها توانستهایم کاری کنیم که در اغلب دانشکدههای اقتصاد واحدهای جداگانهای به نام بانکداری اسلامی تدریس شود، چون در گذشته تولید علم در این باره صورت گرفته است. اگرچه اقدامهای خوبی در حال انجام است که به زودی میتوان نتیجهی آن را دید.
آقای محققنیا از دیگر مواردی که برخی کارشناسان اقتصادی نسبت به آن شدیداً انتقاد میکنند، وجود دروسی مانند اقتصاد سنجی در دانشکدههای اقتصاد ایران است. کارشناسان میگویند این دروس ضرورتی ندارد که در دانشکدههای اقتصاد ایران تدریس شود و اصولاً مبانی آن با اصول اقتصاد در ایران مغایرتهای گستردهای دارد. آیا شما نیز این مسأله را تأیید میکنید؟
این مسأله کاملاً مورد تأیید بنده است. بنده هم به صراحت میگویم این یک فریبی بود که دانشکدههای اقتصاد در ایران خیلی وقت است که به آن دچار شدهاند. ما اصلاً نباید وارد فضای اقتصادسنجی میشدیم. این یک اشتباه استراتژیک برای دانشکدههای اقتصاد ایران بود. خود غربیها دروس اقتصادسنجی را کنار گذاشتهاند و مدتهاست که آن را غیرقابل اعتماد میدانند. خود متدلوژی اقتصاد این روشها را کاملاً منسوخ شده میداند. به یاد دارم یکی از اساتید اقتصاد که خودشان غربی بودند در تأیید این مسأله میگفت، تعجب میکنم از شما، علومی که 50 سال پیش در غرب منسوخ شده هم اکنون در دانشگاههای شما تدریس میشود... !!
خود غربیها مدتهاست که فهمیدهاند دروسی مانند اقتصاد سنجی دیگر در اقتصاد امروز کارایی ندارد و اگر شما امروز نگاهی به فضای پژوهشی و دانشگاهی غرب بیندازید متوجه میشوید که از این علوم کمتر استفاده میشود. اما امروز این دروس در دانشکدههای ایران به کرار مورد استفاده قرار میگیرد. جالب این که در پایاننامههای ارشد و دکتری اگر از اقتصاد سنجی استفاده نشود آن پایاننامه خیلی مبنای علمی ندارد!! اینها جای تأسف دارد؛ متأسفانه به جای ایده پردازی تنها از اقتصاد سنجی استفاده میکنیم.